حوزه نیوز: امروز مصادف است با سالروز رحلت چهره تابناک موسس حوزه علیمه قم مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عبد الکریم حائری؛ مرکز خبر حوزه، ضمن گرامیداشت یاد و خاطره این عالم مجاهد، برخی از سجایای اخلاقی آن زاهد پارسا را منتشر می کند.
* از نیاز طلبه اندوهگین میشوم
مرحوم حاج شیخ نسبت به وضع معیشت طلاب بسیار حساس بود و با این که امکانات بسنده در اختیار نداشت، هر چه بود به مصرف طلاب میرسید از او نقل شده که فرمود؛ من در دو موقع از شدت ناراحتی خوابم نمیبرد، یکی وقتی که طلبه نیازمند باشد و من پولی برای رفع حاجت او نداشته باشم و دیگر موقعی که پولی در دست من باشد و نتوانسته باشم مورد مصرفش برسانم.
* طلاب رابطه خود را با امام زمان محکم کنید
آیتالله عبدالحسین غروی تبریزی نقل میکند؛ زمانی که رضا شاه دستور داد در قم هفت نفر معمم نباید بیشتر باشد، با شنیدن این خبر ناراحت شدیم و به آیتالله حایری پناه بردیم که پدر و ملجاء طلاب بود، ایشان در خارج شهر به سر میبردند و مرحوم آیتالله سید محمود طالقانی که همراه ما بود، با ناراحتی به شیخ عرض کرد: شما اینجا آمدید و راحت هستید و ما را در چنگ دژخیمان انداختهاید ...، مرحوم حاج شیخ رو به من کرد و گفت: چه عجب از پدر پیرتان دیدن کردید، بنده عرض کردم در قم فشار بر طلاب خیلی زیاد است، اجازه بدهید پیش شما بیایند یا به دهات خود بروند، ایشان گفتند؛ ابداً طلاب نباید بروند و سنگر را خالی کنند....
سپس با حالتی خاص و عجیب گفتند امروز سرپرست ما امام زمان(عج) است رابطه خود را با ایشان محکم کنید ظالم میرود و شما میمانید.
* ریاست در قلب او جایی نداشت
در زندگی مرحوم حاج شیخ، زهد جایی ویژه داشت و افزون بر خصال شخصی، تلمذ از اساتیدی چون مرحوم فشارکی تمایل به پذیرش ریاست نداشت، مرحوم آیتالله حایری خصایصی برجسته داشت واقعا مهذب و پیراسته بود حب جاه را از وجودش ریشه کن کرده بود، ریاست و مقام در قلب او جایی نداشت.
* هدف شیخ/ حرکت علمی
مرحوم آیت الله العظمی حائری به تمام اهل علم شفقت داشت و همه علما مورد توجه ایشان بودند و هدف او یک هدف روحانی بود و در صدد بود که حوزه هم یک حرکت علمی داشته باشد و هم یک حرکت تقوایی، که این دو اصل در روحانیت از اصول مهم و اساسی شمرده میشود به خاطر دوام در زمان مرحوم شیخ از سیزدهم تا پانزدهم ماه رجب که در یک مدرسه وارد شدم در همه حجرهها جز یک حجره، طلاب مشغول اعمال مخصوص این ایام بودند (ناقل : آیتالله بهاءالدینی(ره).)
* با نیازمندان
یکی از خادمان ایشان میگوید؛ یک شب زمستانی که برف زیادی هم آمده بود در خانه به صدا درآمد، من در را باز کردم زنی بود، گفت من مریض دارم، زغال ندارم، دوا ندارم، گفتم این وقت شب در این سرما و برف که دوا و زغال پیدا نمیشود در را بسته و به اتاق آمدم، حاج شیخ صدایم زد و فرمود، شیخ علی با چه کسی صحبت میکردی؟ جریان را گفتم فرمود؛ اگر فردای قیامت خدا از تو سوال کندکه شیخ علی تو در خانه گرم و در کنار کرسی نشسته بودی و زنی نیازمند، در خانه آمد و تو جوابش کردی چه میگویی؟ اگر از من هم سوال کند من هم نمیتوانم جواب بدهم.
سپس ادامه داد: خانه پیرزن را میشناسی؟ گفتم بله، گفت بلند شو برویم عرض کردم آقا وضع شما برای رفتن در این هوا مناسب نیست، فرمود آهسته آهسته میرویم، رفتیم و به خانه که رسیدیم مشاهده کردیم که پیرزن در اتاق سردی و در کنار بیماری نشسته است، حاج شیخ گفت؛ برو از قول من به طبیب بگو بیاید، مقداری هم زغال بیاور، طبیب آمد و نسخهای نوشت و من هم دارویش را تهیه کردم، پس از چند ساعت که رفتیم حاج شیخ به من فرمود شیخ علی، روزانه چقدر نان و گوشت برای من تهیه میکنی؟
جواب دادم، آنگاه فرمود از امروز نان را دو قسمت میکنی، یک قسمت را به این خانه میآوری و گوشت را هم نصف میکنی، نصفش را برای من و نصف دیگر را برای اهل این خانه میآوری.
* نماز جماعت را ترک نکن
آیت الله حائری در روزهای آخر عمر بر اثر نگرانی های روحی و رنج ها و فشارهایی که از ناحیه رضا خان و دژخیمانش وارد می شد، بیمار و رنجور گردید و مدتی بود به عنوان اعتراض به دستگاه رضاخان، نماز جماعت و تدریس خود را ترک نموده بود.
فرزندش آیت الله شیخ مرتضی حائری می نویسد:
مساله کشف حجاب اجباری پهلوی، پدرم را بسیار ناراحت کرده بود. در بستر افتاد. دوم ماه رمضان ۱۳۵۵ هـ. ق بود. آیت ا لله سیدصدرالدین صدر که بین او و مرحوم والد علاقه شدیدی بود، نزد پدرم آمد. ایشان به آقای صدر فرمود: در بین خواب و بیداری کسی به من گفت: نماز را ترک نکن. از شما می خواهم که در صحن حرم حضرت معصومه به جای من اقامه نماز جماعت کنی.
آقای صدر گفت: من در مسجد امام نماز می خوانم در آن جا منبر هم می روم. برای مردم مفید است. آقای حجت مرد فاضل و درس خوانده است. امر بفرمایید ایشان برای اقامه نماز به آنجا بروند. مرحوم والد قبول کردند. آن سال آقای حجت در ماه رمضان در صحن عتیق اقامه نماز نمودند. مرحوم والد سه نفر را وصی خود نمودند. دو نفر آقایان مذکور (صدر و حجت) و سومی آقای حاج محمد حسین یزدی که وجوه موجود در خانه در نزد آقای یزدی بود و ایشان به نحوی انجام داد که چیزی از آن به ورثه نرسید.
آيت الله اراكی میگفتند: حلم حاج شيخ سبب بقاء حوزه شد. دكتر مدرسي از قول رضاخان نقل میکند: اگر شيخ عبدالكريم مخالفت كرده بود، فوري يك ماشين در خانه اش حاضر مي كردم مي فرستادمش به جايي كه عرب ني بيندازد. و این کار را مي كرد، مثل سيد حسن مدرس كه او را به تبعيد فرستاد و بعد كشت. با حاج شيخ هم همين كار را مي كردند. پس آن حوصله و صبر حاج شيخ عبدالكريم باعث شد كه اين حوزه محفوظ بماند تا كسي مثل آقاي خميني از آن بيرون آمد و دودمان پهلوي را به كلي به باد فنا داد… صبر و حوصله شیخ، مثل حضرت مجتبي بود و قيام آقاي خميني مثل قيام حضرت سيّدالشهداء بود. اگر امام حسن ع حوصله نكرده بود معاويه به كلّي كتاب و سنّت را از بين برده بود و به ما نمي رسيد.(آیینه صدق وصفا-آیت الله استادی126-127)
* بي اعتنايي به امور مادّی
حاج شيخ [ عبدالكريم] مي فرمود؟ بايد طلبه « اَعَمّي مذهب» يعني بي قيد و ساده زيست باشد. اگر مي خواهد ملّا بشود، بايد تقيّدات را رها كند. عالم طلبگي اين طور نيست كه از در و ديوار ملايمات پيدا شود و زندگاني و امرار معاشش بخوشي اداره شود. يك وقت هم هست كه زندگي سخت و تنگ مي شود. بايد در مقابل سختيها مقاومت كند و تقيّدات را از بين ببرد، خودش هم همين طور بود، و به تقيّدات اعتنا نمي كرد و اَعَمّي مذهب بود.(آیینه صدق وصفا-آیت الله استادی85-86)
منبع: کتاب موسس حوزه